چقدر زود بهار شد! گذر عمر از دیدگاه علم عصب شناسی
چقدر زود بهار شد! گذر عمر از دیدگاه علم عصب شناسی
علم عصب شناسی توضیح می دهد که چرا زمان با افزایش سن ما سریع تر می گذرد.
کاهش سرعت پردازش تصویر، با افزایش سن موجب می شود که درک ما از گذر زمان سرعت پیدا کند.
گروهی از دانشمندان و فیزیکدان ها در دانشگاه دوک پس از انجام تحقیقات گسترده توضیح می دهند که چرا ساعت ها در دوران کودکی بی پایان به نظر می رسند و روز ها به ظاهر طولانی تر از دوران بزرگسالی هستند و ارتباط آن با سیستم عصبی را بیان می کنند.
از دیدگاه علم، این اختلاف زمان ظاهری به دلیل کاهش سرعت پردازش و دریافت تصاویر توسط مغز و سیستم عصبی انسان، هنگامی که سن افزایش می یابد، اتفاق می افتد.
به گفته آدریان بیژن، پروفسور مهندسی مکانیک در دانشگاه دوک و از سرپرستان مطالعات انجام شده، این اختلاف زمانی با رشد مغز رخ می دهد، در حقیقت با افزایش سن، سیستم عصبی و دیداری انسان از حالت شناخت و دریافت میزان زیادی اطلاعات فاصله می گیرد و بیش تر به درک اطلاعاتی که دریافت کرده است می پردازد.
این نظریه اولین بار در 18 مارس به صورت آنلاین در مجله European Review منتشر شد و پس از آن دانشمندان با گسترش تحقیقات سعی در تکمیل آن کردند.
پروفسور بیژن در این رابطه توضیح می دهد: «مردم اغلب از اینکه با گذشت زمان، چقدر روز ها کوتاه بنظر می رسند و دچار کمبود زمان می شوند صحبت می کنند و شاکی هستند. برای اکثر آدم ها همیشه سوال بوده است که، چگونه روزهای طی شده در جوانی و خاطراتی که از آن دوران در ذهنشان مانده واضح تر و اغلب ماندگار تر است؟ این موضع به این دلیل نیست که تجربیات آن ها در جوانی و کودکی عمیق تر و یا بسیار معنا دار تر بوده، بلکه این اتفاق، به علت بیش تر بودن سرعت و میزان پردازش اطلاعات در آن دوران رخ می دهد.»
مطالعات انجام شده این پدیده را ناشی از تغیرات فیزیکی بدن انسان در پیری می دانند. همانطور که انسان رشد پیدا می کند، شبکه های در هم پیچیده اعصاب، نورون ها و سیستم عصبی او نیز بالغ می شوند و رشد پیدا می کنند و به همین نسبت اندازه و میزان پیچیدگی آن ها افزایش می یابد. به همین دلیل پیام ها برای انتقال باید مسیر های طولانی تری را طی کنند و همچنین با تکامل و نهایتا پیری مغز، سیگنال ها از مسیر های فرسوده تری عبور می کنند. مسیر های فرسوده با عبور یک سیگنال ممکن است تخریب شود و یا در برابر جریان الکتریکی ناشی از آن مقاومت نشان دهد.»
این اتفاق منجر به کاهش سرعت دریافت و پردازش تصویر در بدن انسان می شود. همچنین با بلوغ ذهن، روند پردازش در بدن انسان از شناخت به سمت درک یک محیط می رود و علاوه بر موارد ذکر شده در بالا، این مورد نیز به این روند کاهشی، سرعت می بخشد.
فهم ساده تمام مواردی که به آن اشاره شد، با مشاهده دفعات حرکت چشم نوزادان و مقایسه آن با چشم بزرگسالان و سرعت این حرکت، ممکن است. در نوزادان سرعت دریافت اطلاعات بیش تر بوده و آن ها به منظور شناخت محیط پیرامونشان تصاویر را پردازش می کنند. بنا براین در یک زمان واحد، مغز نوزاد تعداد کثیری از داده ها را دریافت کرده و در حافظه خود ثبت می کند. به همین دلیل بنظر می رسد که در خردسالی و نوجوانی زمان بیش تری برای بخاطر سپردن وقایع داشته ایم و یا به اصطلاح ساعت ها طولانی تر سپری می شدند.
بنابراین، نتیجه نهایی این است که افراد مسن تر، تصاویر جدید کم تری را در همان زمان واحد مشاهده می کنند و سرعت دریافت تصاویر نیز کمتر است؛ به همین دلیل بنظر می آید که زمان با سرعت بیش تری حرکت می کند.
پروفسور بیژن در انتهای نتایج منتشر شده از تحقیقات اشاره می کند: «زمانی که تصاویر دریافت شده توسط سیستم بینایی و عصبی ما تغییر می کنند، ذهن برای شناخت محیط، سرعت پردازش را بالا می برد و همین موجب می شود در این لحظات انسان کندی زمان و شتاب گرفتن واکنش مغز خود را حس کند؛ به این علت، زمانی که در آن قرار داریم، خاطراتی که از گذشته داریم و لحظاتی که در آینده تجربه خواهیم کرد، به ظاهر با سرعت متفاوتی طی می شوند و این به معنای تغییر دید ذهنی است. ذهن یک جوان تصاویر بیش تری نسبت به همان ذهن در دوران پیری دریافت می کند.»
با توجه به این پدیده و نوع عملکرد ذهن، انسان می تواند از سرعت پردازش و روند شناختی سیستم عصبی خود در دوران جوانی و کودکی، برای یادگیری ناشناخته ها و کسب تجربه های متفاوت، بهترین بهره را ببرد.