پنجم اسفند ماه، مصادف با زادروز تولد خواجه نصیر الدین طوسی (1201 _ 1274 ه.ش) معمار، فیلسوف، پزشک، دانشمند و متکلم ایرانی است. به منظور گرامیداشت خدمات و تالیفات این شخصیت برجسته در زمینه علوم مهندسی، ریاضیات و نجوم، زادروز طوسی را به عنوان روز مهندس در ایران گرامی می دارند.

طوسی در سال 1201 هجری شمسی در توس واقع در شمال شرق خراسان (قرون وسطی) متولد شد و تحصیلات خود را از سنین پایین آغاز کرد. او در رشته های عربی، قرآن، حدیث، فقه شیعه، منطق، فلسفه، ریاضیات، طب و نجوم تحصیل کرد.

خواجه نصیرالدین طوسی فردی زیرک، بداهه گو و از برجسته ترین و بزرگ ترین نابغه ها و روشنفکران عصر طلایی اسلامی بود. او به عنوان یک پیشه ور و استاد در زمینه های مختلف هنر و علوم فعالیت داشت. از نصیرالدین طوسی به عنوان اولین شخصی که به علم مثلثات مستقل از نجوم پرداخت یاد می شود. او این مسیر را تا بنیان گذاری شاخه مثلثات بعنوان یکی از زیر مجموعه های ریاضیات ادامه داد. در رساله های او به چهارضلعی ها، مثلثات و اجسام کروی، به شیوه ای پرداخته شده است که پیش از آن نشده بود و کسی در این موضوعات به این صورت تأمل نکرده بود، به همین دلیل طوسی را "پدر علم مثلثات" می دانند. او "جفت طوسی (زوج طوسی)" را توسعه داد و توانست بطور موثر آن را با روش Equant که پیش از او توسط بطلمیوس مطرح شده بود، جایگزین کند. همچنین نوشته های طوسی در رابطه با حرکات سیاره ای (بویژه محاسبات دقیق اعتدال ها)، پایه و اساس تحقیقات و نظریات کوپرنیک در رابطه با قلمرو های ناشناخته اختر شناسی و فیزیک قرار گرفت. نظریه تکامل اولین بار توسط یک دانشمند مسلمان مطرح شد.

نظریه تکامل

خواجه نصیرالدین طوسی با دنبال کردن آثار ابن سینا، تحقیقات گسترده ای در زمینه زیست شناسی، ژنتیک و طبقه بندی موجودات انجام داد. او در ادامه این تحقیقات، تقریبا 600 سال قبل از تولد چارلز داروین، یک نظریه جامع در رابطه با تکامل گونه ها ارائه کرد.

در حقیقت، در سال های اخیر، با بررسی دقیق تر آثاری که از طوسی به جا مانده، دانشمندان اروپایی متوجه شدند که او پیش از مطرح شدن نظریه تکامل مدرن، به بررسی تکامل پرداخته است. (البته، این دو نظریه با وجود شباهت های زیاد، به طور قابل توجهی از یکدیگر متمایز هستند).

بنیان نظریه طوسی در یک جمله به شرح زیر است:

موجوداتی که بتوانند سریع تر تغییر کنند و تطبیق پذیری بیشتری با محیط داشته باشند، شانس بقای بیشتری دارند.

طوسی نظریه خود را اینگونه آغاز نمود: زمانی که تمام عناصر بصورت یکسان و مشابه تشکیل شدند، تضاد­ هایی درون آن­ها شروع به پیداش کرد و در نتیجه آن، برخی از مواد سریع­ تر و متفاوت­ تر از مواد دیگر رشد کردند.

او به تفصیل توضیح می ­دهد که چگونه عناصر به مواد معدنی، سپس گیاهان، بعد از آن به حیوانات و در ادامه به انسان تبدیل شدند. طوسی در این رابطه به این موضوع اشاره کرده است که: «از بین عناصر، سیر تکامل آن ­هایی به پیدایش انسان منجر شده است که دارای تنوع ژنتیکی، بیولوژیکی و محرک­های وراثتی بوده ­اند.»

همانطور که در بالا ذکر شد، بر اساس گفته ­های خواجه نصرالدین طوسی، موجوداتی که ویژگی ­های جدید را سریع ­تر بدست می­ آورند، متغیر­تر و تطبیق پذیر­تر هستند، در نتیجه نسبت به سایر موجودات برتری می ­یابند. علاوه بر این، ارگان ­های بدن نیز به دلیل تعاملات درونی و بیرونی، مدام در حال تغییر هستند.

در ادامه، طوسی چگونگی سازگاری موجودات با محیط پیرامونشان را مورد بحث قرار می­دهد:

"به دنیای حیوانات و پرندگان نگاه کنید، آن­ ها تمام آن چه که برای دفاع و حفاظت از خودشان و زندگی روزمره نیاز دارند، از جمله قدرت، شجاعت و ابزار مناسب را دارند. برخی از اندام ­های آن­ ها مانند سلاح­ هایی قدرتمند عمل می­کنند. به عنوان مثال، شاخ­ هایی مانند نیزه، دندان­ هایی به برندگی چاقو و چنگال ­های تیز و میخ مانند و سم ­هایی که خار و سوزن در برخورد با آن­ ها نوازش­ های کم اهمیتی بنظر می ­رسد. آن دسته از موجودات که چنین اندام­ هایی ندارند، مانند روباه، از هوش و ذکاوت منحصر به فردی جهت حیله­گری و نجات خودشان بهره مند­اند، زنبور­ها و مورچه­ ها برای در امان بودن از آسیب دیگر حیوانات و پرندگان، در گروه ­های متحد زندگی می­کنند و به حفاظت از هم نوع ­هایشان می ­پردازند. این شگفتی طبیعت است."

خواجه نصیرالدین طوسی موجودات زنده را به سه گروه تقسیم می­کند، گیاهان، حیوانات و انسان ­ها.

" حیوانات نسبت به گیاهان برتر هستند، چرا که می ­توانند آگاهانه حرکت کنند، به دنبال غذا بروند و آنچه که برایشان مفید است را پیدا کنند و از آن بخورند. تفاوت­ های زیادی بین گونه­ های حیوانی و گیاهی وجود دارد. قلمرو حیوانات بسیار پیچیده تر است و به واسطه عقل می توانند بیاموزند و توانایی های جدید و غیر ذاتی کسب کنند. به همین جهت، اسب های آموزش دیده برای سوارکاری و شاهین های شکاری در نقطه رشد بالاتری نسبت به باقی حیوانات قرار دارند. اولین قدم ها برای تکامل یافتن انسان از همین جا شروع می شود."

جایگاه انسان در نظریه طوسی

او در رابطه با چگونگی برتری یافتن انسان بر حیوان نیز توضیحاتی ارائه کرده است:

"گروهی از حیوانات (بر اساس یافته ها، به احتمال زیاد منظور طوسی در این بخش از گفته هایش، میمون هایی بوده اند که اندام و گاها رفتار هایی مشابه انسان دارند) در سودان غربی و دیگر نقاط دنیا زندگی می کنند که عادات، کردار و رفتاری نزدیک به انسان دارند. انسان ویژگی های بسیاری دارد که او را نسبت به سایر موجودات متمایز می کند، اما به همان اندازه با حیوانات، گیاهان و نباتات و حتی اجسام بی جان پیوند خورده است. پیش از پیدایش (آفرینش) انسان، تفاوت های موجود در میان موجودات، منشاء طبیعی داشته است و در این مرحله انسان برای پیشی گرفتن از لحاظ معنوی، ارادی و ادراکی رشد پیدا می کند."

این مشاهدات و یافته ها ثابت می کند خواجه نصیر الدین طوسی قرن ها پیش از دانشمندان غربی به تکامل و رشد موجودات پرداخته بود.

با این تفاوت که او انسان را حاصل تکامل طبیعی و رشد حیوانات نمی داند. او بر این باور است که برتری انسان وابسته به روح اوست و ریشه در فطرت ذاتی او دارد که به واسطه آن با موجودات فرودست ارتباط برقرار می کند. به همین دلیل است که در رابطه با انسان از پیدایش و آفرینش سخن می گوید و رشد او به سطوح بالا تر را وابسطه به اراده خودش می داند.


از ریاضیات تا پزشکی، شیمی تا فیزیک، نجوم تا علوم مهندسی، طوسی تحقیقات خستگی ناپذیری انجام داد و دانشی را به همراه داشت که بسیار فرا تر از زمان خودش بود، به گونه ای که اکتشافات او سال ها و قرن ها بعد، مورد توجه قرار گرفت و حتی امروزه به یافته ها و گفته های طوسی رجوع می شود. به عنوان مثال، این ادعا که: «یک جسم (ماده) نمی تواند به طور کامل ناپدید شود و از بین برود، بلکه فقط شکل، شرایط، ترکیب، رنگ و سایر خصوصیات آن ماده است که تغییر می کند و به یک ماده پیچیده تر یا ابتدایی تر و متفاوت تبدیل می شود.» (قانون پیوستگی ماده) اولین بار توسط خواجه نصرالدین طوسی مطرح شد.

به عنوان ادای احترام به دستاوردهای خواجه نصیرالدین طوسی، یکی از دهانه های ماه، با عرض 60 کیلومتر و سیاره 10269 را به اسم او نامگذاری کرده اند.


" اندر ره معرفت بسي تاخته ام                        وندر صف عارفان سرافراخته ام

چون پرده ز روي دل برانداخته ام                     بشناخته ام كه هيچ نشناخته ام "